حدودا نیم ساعت شد که داشتم یه وبلاگی رو میخوندم . نمیدونم چرا ؟! شاید چون روون نوشته بوود . خیلی وقت بود از این روزمرگیها نخونده بودم . از دانشگاه مینوشت . تهوع گرفتم ... یاد دانشگاه درپیتی افتادم که دوسال پیش میرفتم . واقعا جای کثیفی بود .
کارشناسی داره نفسای آخرشو میکشه و خونواده بسیار خرسند میباشند .
کاش ۶ سال پیش امکانات الآنمو داشتم ... جای خیلی بهتری بودم . ولی بهم ثابت شده اگه اتفاقات گذشته ، تکرار بشن همون کارهارو دوباره انجام میدم !!!
تمرکز ندارم .
دلم میخواست زندگیم مثل " ف " باشه ...
از کلاسها کلی عقب افتادم . آفلاینهارو رها کردم فعلا و آنلاینهارو میبینم و تکالیشون رو انجام میدم . به معنای واقعی دارم خودمو میکشونم نمیدونم تا کجا و به کجا فقط مسیرشو دوست دارم ... همین /
منو درگیرایی ذهنم...برچسب : نویسنده : zirederakhtealbalo96 بازدید : 81