سلام
چقدر گردو خاکیه اینجا .
ومثل همیشه دلچسب ترین قسمت از کل مجازی همینجا هست برای من .
از آخرین پستی که اینجا گذاشتم دو سال میگذره . تو آخرین پست از محل کارم نوشته بودم ، از اونجا اومدم بیرون ... راستس فکر نمبکردم یه روزی اونجا برام تموم بشه . ولی شد ... دوست نداشتم اونجارو . خسته ام کرده بود ... از خودم غافل شده بودم .
چند ماه پیش بهترین اتفاق برام رقم خورد ، بهترین جای عالم طلبیده شدم ، چشمانم باورش نمیشد ، قلبم بهت زده بود ...
حرم ارباب خود ِ بهشته ...
هعی ... تو کربلا بهم میگفت کاش میشد همیشه بمونیم اینجا . راستش من خیلی متوجه حرفش نمیشدم و میگفتم : آخه عادی میشه ... حالا که برگشتم میفهمم چی میگفت . کاش میشد همیشه بمونیم کربلا ... کاش میشدم خادم حرم ارباب ...
هوووم ... تو دلم یه جاهای خالی ای هست مثل یه تیکه پازل که گم شدن و پیداشون نمیکنم ...
این روزا از همه نا امید شدم . کاش امام زمان عج زودتر بیان . واقعا جون به لب شدن شیعه ها ... منو درگیرایی ذهنم...
برچسب : نویسنده : zirederakhtealbalo96 بازدید : 96